+ گزارش هیئت منزل شهید کاظمی

- - - - - -

+ لینک: فایل صوتی جلسه هشتم

+ لینک: فایل صوتی زیارت آل یس (آقای حسام کرمی)

+ خلاصه مباحث:

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه نگرشی نو به نهج‌البلاغه؛ جلسه هشتم؛ چهارشنبه 17 اسفند 90؛ حاج آقا زعفرانی

موضوع: جنگ جمل
حضرت در ذی‌قار اردو زدند و از کوفه تقاضای سپاه کردند.
ابوموسی اشعری که حاکم بود امتناع کرد و مالک حاکم کوفه شد و سپاه فرستاد.

1- معرفی اصحاب جمل؛ خطبه 169
•    اگر از سلطنت اسلام دفاع نکنید ازدست شما می‌رود و دیگر به دستتان نمی‌افتد.
•    تا جایی که نظام مسلمین لطمه نخورد صبر می‌کنم؛ اینها انگیزه‌شان حسد است. می‌خواهند اوضاع به قبل برگردد (اختلاف طبقاتی).
•    حضرت حکومت اسلامی رو نعمتی دانسته‌اند که شکرش واجب است. شکر: دفاع. اگر شکر نشود سلب می‌شود.
•    حضرت در ابتدا حکومت را نپذیرفتند و بارها گفتند این حکومت  بی‌ارزش است. پس چطور حضرت پای همین حکومت بی‌ارزش ایستادند و مسلمان‌کشی راه افتاد؟ فرمودند که من صبر می‌کنم تا جماعت مسلمین خوار نشود. اما اگر جنگ نمی‌کردند نظام مسلمین قطع می‌شد. البته قبل از پذیرفتن حکومت شرایط متفاوت است تا بعد از پذیرش. دیگر بعد از پذیرش ازدست رفتن حکومت به‌راحتی نیست.

2- خطبه شقشقیه (3)؛ گروه‌هایی که با حضرت جنگیدند
•    بعد از پذیرش حکومت سه گروه؛
عده‌ای پیمان شکستند (ناکثین)،
مارقین (نهروان – خارج‌شدگان از دین)،
قاسطین (معاویه - قاسطون برای جهنم حطب هستند. به معنای جور که متضاد عدل است. – قاسطون از حق عدول کردند.)

3- حکمت 262 (به اهل بصره که در تشخیص حق دچار مشکل شده بودند)
•    حضرت گفتند تو پایین پات رو نگاه کردی؛ اگر سرت را بالا می‌کردی گمراه نشدی.
باید اول حق و باطل را بشناسی، بعد اهل‌ش را بشناسی.

4- ممانعت از آغاز جنگ
•    حضرت زبیر را از جنگ منصرف کردند.
یکی از سپاهیان زبیر را کشت و برای حضرت آورد که حضرت بسیار ناراحت شدند.
•    حضرت گفتند بیایید قرآن را واسطه کنیم که اهالی جمل جوان حامل قرآن را کشتند.
•    در نهایت هم اهالی جمل جنگ را شروع کردند.

5- درباره جنگ جمل (خطبه 10)

6- پس از جنگ جمل (خطبه 9)

7- برخورد حضرت با اهالی بصره که با حضرت جنگیده بودند
•    خواندن نماز و دفن کشته‌شدگان‌شان؛ حتی طلحه
•    برخورد مهربانانه با اهالی بصره؛
یکی از بهترین یاران (ابن عباس) را حاکم کردند.
•    برخورد مناسب با عایشه؛
به محمدبن ابی‌بکر و عمار گفتند با احترام عایشه را بیاورید.
حضرت عایشه را با چهل جنگجو به مدینه فرستادند و آنجا فهمید که چهل زن همراه عایشه بودند.
•    بعد از جمل مرکز حکومت را به کوفه منتقل کردند (12 رجب سال 36).